درشهریوربی طاقتی باآفتابی سوزان اما
هوای قلم این روزهاپرازانده وماتم است بررخت کلمات ابرهایی سیاه وباران زا نشسته اندتاقامت خم شده روزگارپرفتنه راازاشک فراق وحسرت ترنماید....
الهی :
هرکجامینگرم کینه ودردمیبینم
وضمیرعاشقان راآه سردمیبینم
عده ای درنازونعمت سرخ شدند
عده ای رادررکاب رخ زردمیبینم
برخی درکاخ خیانت گشته غرق
برخی زیرزنجیرارابه گردمیبینم
بعضی هاازسیری نان جان دهند
بعضی هارابانداری درنبردمیبینم
افرادی ازغم وغصه اطلاعی ندارند
جمعی برحلقه آه بخت آوردمیبینم
کسانی دیدیم که لاف ژن میزدند
ولی من ژن رادرون رگ مردمیبینم
لحظه لحظه میرسدکاردان عشق
اماعشق رابانوایی پُرْ جَرَدْ میبینم
عقرب طالع اگر رقص کنان می آید
چونکه باعلیابدنبال هماوردمیبینم
علی_سرابی_یاقوند
ف،ت،سیاسی فرهنگی رسانه شاعرحماسی سرا بالاگریوه لرستان
مابقی اشعار ودکلمه هارامیتوانیددر کانال تلگرام
مشاهده کنید.. لطفاروی کانال کلیک کنید