نفس های سوزان +شعر +عکس
نوشته شده در دو شنبه 27 آبان 1398
بازدید : 439
نویسنده : غریبه آشنا

فراموش نکنیم دیروزچگونه به آسایش امروز رسیدیم

این آسایش را مدیون کسانی هستیم که در لابه لای 

هیاهوهای زمانه فراموش شده اند و تنها همدم آنها یک

کپسول اکسیڗن است 

 

 نفس_های_بیقرار

توبه کردم ننویسم دیگرازخس خس سینه

ازغم غروب آفـَـتاب وقتیکه غصه سنگینه

توبه کردم ننویسم دیـگرازگــازهای خردل

سوزش زخمهای کهنه نمک نیش های تاول

توبه کـردم ننویسم دیگرازخـزان گلزار

نم نَم بارون غربت گرفته رخساردلدار

توبه کردم ننویسم دیگر از هر آنچه دیده 

آهوی دلم شتابان درمَـیان دشــت رمیده

توبه کردم ننویسم که چه بوده درس غیرت 

ردپـَای عشق”رادیَدم روی خاکریزولایـت 

توبه کردم ننویسم ازنگاه هورو مجنون

که چراچادرمادرشده ازغصه دلش خون

بوی عـطرخوش یاران میدهدنویـددیدار

شایداین”جـمعـه“بیایدیوسف حیدرکـرار

توبه کردم ننویسم اماباز توبه شکسـتم

تارسید”علیا“به،آخرازشراب سـرفه مسَـتم

توبه کردم که نگویم نکته ای خیلی قَـشنگـه

هرکسی باشهداءبودخدایش خیلی زرنگه

 شاعر: علی سرابی یاقوند


:: موضوعات مرتبط: ادبیات , دلنوشته های شکسته , دفاع مقدس , ,
:: برچسب‌ها: دفاع مقدس , جانبازان شیمیایی , گاز خردل , ,



حرف دل +عکس + دلنوشته
نوشته شده در جمعه 5 بهمن 1397
بازدید : 761
نویسنده : غریبه آشنا

#قسمت_اول 

 

       آرامستان_دل

دلنوشته ای ازجورزمان باجوهری آغشته به دردباقلم شکسته علی سرابی یاقوند 

دربسترگاه بیماری که گوشه هایی ازآن را ترسیم کرده 

بنام آنکه آفریدزبان مادرم راتامن درپی آن بازیابم خویشتن را...

درگذرستان زمان این روزگارپررنج فراوان خواندم سرگذشت آرامستان های بزرگان دیارخودراکه دیدم بادیده گان سر،چقدرافسوس هاچیدم درکنارغنچه های پشیمانی که سبزگشته درگلدانهای خاطرشان باچشمانی ریشه زده دربیشه زارغریبستان ما...

چه سخن هاییکه ناتمام مانده بوددردشت سوزان دلها

یی که لبریزازنادانی ،خفته درگور نمیدانستم ها،نه ازقرارخوابیدن نشان بود،نه توان بیدارشدن.

شدت گرما،نبودڹ سایه باڹ،عبورازراه های پراز سنگلاخ خودساخته بابنای خودخواهي درڪنارتنگي سینه ها ازنبودن اڪسیژن صداقت آنچنان فراوان بودڪه بوۍپشیماني دڷهاراڪباݕ مي ڪرد...

گویاآنجاهمگي فامیڷ بودندڪه به اسم صدامیزدندیکدیگررا،برخي همانندریش سفیدان احترامشان زیبابودبابالش های حریربندگی وابرهایی بسان چترپوشانده بودندمحیط نشستن آنهاراتامباداآزده گرددچشمان طلایی رنگ شان.

خط ڪشي وسط رافقط میدانم رنگي قشنگ بود.همانندفیروزه ای برخاتم دشت نمایان بود.

لحظه هاثابت بودندیااینڪه درک آن مشڪل بود.هیچڪس بجزخداحاڪم نبودـ.

 

علی سرابي یاقوند 

شاعرحماسی سرای قوم لر 


:: موضوعات مرتبط: ادبیات , دلنوشته های شکسته , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , دلنوشته , ادبیات جدید , خبرهای تازه , دکلمه , ,



دکلمه +شعر مدیران دزد
نوشته شده در سه شنبه 11 دی 1397
بازدید : 599
نویسنده : غریبه آشنا

 

مجموعه ای دکلمه های بسیارزیبا

برای استفاده ازاین آثار برروی کلمه دانلود

جلوی آنها کلیک کنید

الف :  مدیران دزد     دانلود 

ب : دکلمه لری   دانلود 

ح  :  آواز فراق براساس حروف الفبا   دانلود 

ج :  دکلمه فوق العاده زیبا   دانلود 

ع : دکلمه زیبای لری    دانلود  

ف : آواز لری درانتظار یار   دانلود   

منتظر دکلمه ها و آثار بعدی باشید


:: موضوعات مرتبط: ادبیات , دلنوشته های شکسته , موسیقی , تازه های خبری , ,
:: برچسب‌ها: شعرنو , دلنوشته , ادبیات جدید , خبرهای تازه , دکلمه , دانلود , ترانه , ظهور ,