پیش گفتار
در اینترنت و بصورت گسترشی فرهنگ واژه های زبان پارسی ندیدم، به همین جهت در فرصت هایی این فرهنگ را گرد آوری می کنم و می نویسم، و به مرور پست می نمایم. من در نوشته ها و مقالاتم از هر دو گونه واژه فارسی و پارسی بنا به نیاز جمله استفاده می کنم، ولی تا آنجا که بتوانم در نوشته های زبان فارسی از واژه های بیگانه استفاده نمی کنم. باید توجه داشت واژه ها و یا لغاتی که بعضی می پندارند عربی می باشد، اشتباه است، آن واژه ها فارسی هستند، در واقع پرداخته و عمل آمده توسط دانشمندان فارسی زبان در طول تاریخ بوده اند، تاریخ زبان عربی نیز مانند همه زبان های دنیا ریشه در زبان تمدن جی دارد. البته همانگونه که در سخن وبسایت نوشته ام می بایست در فرهنگستان دانش مربوطه، تعریف نو برای واژه ها و واژه پردازی باشد.
همانندی از اشتباه در نگارش بگویم، در کتاب های قانونی ایران به فراوانی واژه هایی وجود دارند، که به هیچ شکل و تعریف فارسی و یا پارسی نمی باشند، بلکه کاملاً عربی و به زبان بیگانه هستند. واژه هایی هستند با مفهوم های پیچیده در میان نوشته های فارسی آن کتاب قانون، که بسیاری از مردم حتی قانون مندان به خوبی آنها را درک نمی کنند، و گاه برای آنها معانی و تعریف های مختلفی می گویند. لازم است نسبت به باز نویسی و پالایش و پاکسازی و درست نویسی آنها اقدام و پیگیری شود.
این فرهنگ به ترتیب حروف الفبا، قابل افزودن و جا گذاری مجدد در میان ردیفها می باشد، در ضمن یاد آوری نمایم کپی برداری از مطالب و مقالات وبلاگ انوش راوید آزاد می باشد، و باعث خوشحالی است. عزیزانی که درباره واژه های پارسی پژوهش و تحقیق می کنند، و یا بخشی از این نوشته در وبهای شان می باشد، خواهشمندم بفرمایند تا تارنمای آنها را در پیوند وبلاگ قرار دهم. این پست ادامه دارد و بازنویسی می شود.
آ
آباژور = نورتاب
آخرالامر = سرانجام
آخر = پایان
آخرت = رستاخیز
آخرین = واپسین
آرشیو = بایگانی
آزمایشات = آزمایشها
آس = تکخال
آسانسور = بالابر
آل بویه = خاندان بویه
آلت قتاله = کُشتافزار
آن را باطل کردم = آن را تباه کردم
آنطور = آن گونه
آنوقت = آن گاه
الف
ائتلاف = همایه
ابتدا = نخست
ابتدایی ترین = سادهترین
ابتلاء = دچاری
ابتکار = نوآوری
ابدیت = همیشگی
ابن سینا = پور سینا
اتباع = شهروندان
اتحاد = همبستگی
اتفاق افتاد = رخ داد
اتفاق افتادن = رخ دادن
اتفاقات = رویدادها
اتوماتیک = خودکار
اتومبیل = خودرو
اجتناب = دوری
اجتناب ناپذیر = پیش گیری ناپذیر
اجرت = دستمزد
اجناس = کالاها
اجیر = مزدور
احترام = ارج
احتمالا = شاید، چه بسا
احتیاج = نیاز
احتیاط = پروا
احدی = هیچکسی
احسان = نکویی
احسنت، براوو یا باریکلا = آفرین
احضار کردن = فرا خواندن
دعوت کردن = فرا خواندن
احیانا = شاید
اخاذی = زورگیری
اخبار = تازهها
اختراع = نوآوری
اختلاط = درهمی
اختناق = خفگی، فشار، تنگنا
اخذ = دریافت
اخطار = هشدار
اخلاف = جانشینان
اخوت = برادری
اخوی = برادر
اخیر التأسیس = نوبنیاد، نوساز
اخیرا = به تازگی
ادوار = دورهها
اذان = بانگ نماز
اذیت = آزار
ارائه طریق کردن = پیشنهاد کردن
ارائه کرد = رو کرد
اراضی = زمینها
ارامنه = ارمنیان
اربعین = چله
ارتجاع = واپس گرایی
ارتعاش = لرزش
ارتفاع = بلندی
ارزاق = خواروبار
ارسال کردن= فرستادن
ارشد = بزرگتر
ارفاق = آسانگیری
ارکان = پایهها
ارکستر = همنوازی
اریکه = تخت
اریکه فرمان روایی = تختِ فرمان روایی
از اوایل = از آغاز
از این جهت = از این رو
از این طریق = از این روش
از این قبیل = از این دست
از این نظر = از این رو
از آن جمله = از آن میان
از آن روز به بعد = پس از آن روز
از بین بردن = از میان بردن
از جانب = از سوی
از جمله = از دسته، از آنگونه
از حیث = از دید
از طرف دیگر = از سوی دیگر
از طریق = از راه
از قدیم = از دیر باز
ازدواج = زناشویی
اساس = بنیاد
اساسنامه = بنیادنامه
اساسی = بنیادی، بنیادین
اسبق = پیشین
اسپری = افشانه
استبداد = تک سالاری، خود کامگی
استحصال = برداشت
استحضار = آگاهی
استحقاق = شایستگی، سزاواری
استحمام = خودشویی
استحکامات = سنگر بندیها
استدعا میکنم = خواهش یا درخواست میکنم
استراتژی = راه برد
استراتژیک = راه بردی
استراحت کردن = آسودن، درازکشیدن
استراق سمع = شنود
استرداد = واپس داد
استشمام = بو کردن، بوییدن
استشهاد = گواهی
استعفا = کنارهگیری
استعمال = کاربرد
استفاده از = به کار گیری
استفاده = کاربرد
استقامت = پایداری
استقبال = پیشباز
استقرار = برپایی
استقلال = خودسالاری
استمرار = ادامه، پیوستگی
استناد = گواهمندی
استنباط = برداشت
استهزاء = ریشخند
استهلاک = فرسایش
استیجاری = کرایهای
استیضاح = بازخواست
استیلاء = چیرگی
اسرار = رازها
اسراف = ریختوپاش
اسطوره = افسانه
اسقاطی = ناکارآمد
اسلاف = یشینیان، گذشتگان
اسلحه = جنگافزار
اسم = نام
اسهال = شکم روش
اسکله = بارانداز
اسیر = برده، دستگیر
اشاعه = گسترش
اشتباها = ندانسته
اشتغال = کارگماری
اشرار = آشوبگران
اشراف = بزرگان، بزرگواران
اشعار = سرودهها
اشکال = خرده
اصحاب = یاران
اصرار = پافشاری
اصطلاحات = واژگان
اصطکاک = سایش
اصفهان = اسپهان، اسپاهان
اصل = ریشه، بن، بیخ
اصولی = بنیادی، بنیادین
اصیل = ریشهدار
اضافه کردن = افزودن
اضطراب = پریشانی
اضمحلال = نابودی
اطاعت = پیروی، فرمانبرداری
اطاعت میشود = به روی چشم
اطاق = اتاق
اطراف = گوشهها، کنارهها
اطرافیان = خویشان، نزدیکان
اطریش = اتریش
اطلاع = آگاهی
اطلاع ثانوی = آگهی پس از این
اطلاعات = دادهها
اظهار داشت = بازگو کرد
اظهار نظر = بازگویی دیدگاه
اعتبار نامه = استوار نامه
اعتدال = میانهروی
اعتقادات = باورها
اعتماد به نفس = خودباوری
اعتماد متقابل = همباوری
اعجاب انگیز = شگفتانگیز
اعدام کردن = سر به نیست کردن
اعراب (عربها) = تازیان
اعزام = گسیل
اعلام کردن = آگاه کردن
اعلان = آگهی
اعیاد = جشنها
اغتشاش = آشفتگی
اغلب = بیشتر
افتتاح = گشایش
افتخار = سربلندی
افتضاح = رسوایی
افراد = کسان
افرادی که = کسانی که
افراط = فراخروی
افسوس = دریغا
افقی = ستانی
اقامت = ماندن
اقبال = بخت
اقتباس از … = برگرفته از …
اقدام نمودن = دست زدن
اقصی نقاط جهان = سرتاسر گیتی
اقصی نقاط دنیا = سرتاسر جهان
اقصی نقاط مملکت = سرتاسر کشور
اقلام = نمونهها
اقلیت = کمتری
الان = اکنون
البسه = پوشاک
الحاق = پیوست
الی یا لغایت = تا
اما = ولی
امام = پیشوا
امام جماعت = پیش نماز
امتحان = آزمون
امتحان کردن = آزمودن، آزمایش کردن
امتداد = راستا
امتناع = خودداری، پرهیز
امتناع کردن = خودداری کردن
امثال = همانند
امداد = یاری رسانی
امدادگر = یاری رسان
امر = فرمایش
امرار معاش = گذران زندگی
امرتان = فرمایشتان
امریه= = فرمان نامه
امکان پذیر = شدنی
انبیاء = پیامبران، پیغمبران
انتخاب = گزینش
انتخابات = گزیدمان
انتصاب = گماشتن، گمایش
انتظار = چشمداشت
انتظار داشتن= چشم داشتن
انتظار می رود = پیش بینی میشود
انتقاد کردن = خردهگیری، خرده گرفتن
انتقام = کینخواهی
انجماد = یخ زدن، فسردن
انحاء = روشها
انحراف = لغزش
انحرافات = کژیها
انزوا = گوشه گیری
انسجام = هماهنگی
انشاء الله = به امید خدا
انصراف دادن = کناره گرفتن
انعطاف = نرمش
انعقاد خون = لختگی خون
انعکاس = بازتاب
انفجار = پکیدن، پکش
انفرادی = تنهایی
انفصال = جدایی
انهار = رودها
انهدام = نابودی
انواع = گونهها
اهالی بوشهر = مردمان بوشهر
اهتمام = کوشش
اهدا کردن = پیشکش کردن
اواسط = میانهها
اوباش = ناکس
اول ـ اولاً = نخست
اولاد = فرزندان
اولویت = نخستینگی
اولین = نخستین
اکاذیب = دروغها
اکتفاء = بسنده
اکتفاء کردن = بسنده کردن
اکثر قریب اتفاق = بیشتر
اکثرا = بیشتر
اکثریت = بیش تری
ایاب و ذهاب = رفت و آمد
ایالت = استان، فرمان روایی
ایام = روزها
ایجاد اشتغال = کارآفرینی
ایجاد = برپایی
ایجاد شده = برپا شده
ایجاد کردن = پدید آوردن
ایده آل = آرمانی
ایده آلیست = آرمان گرا
ایده آلیسم = آرمان گرایی
ایرانی الاصل = ایرانی تبار
ایرانیت = ایرانی گری
ایمان = باور، باور داشت
این طور = این گونه
ایندکس = نمایه
ب
با اصل و نسب= با ریشه
با تشکر = با سپاس
با تقوی = پرهیزگار
با تمام = با همه
با قابلیت= با توانایی
با لیاقتی= شایستگی
باجناق = همریش
بارز = آشکار، پدیدار
باطل = نادرست، تباه
باطنی = درونی
باعث = مایه
باقیمانده = مانده
بالاجبار = به ناچار
بالاخره = سرانجام
بالاخص = بهویژه
بالعکس = وارون
بالقوه = نهفته، خفته
بالکن = ایوان
باکِره = دوشیزه
بحبحه = هنگامه
بحث و تبادل نظر = گفتمان
بحر خزر = دریای مازندران
بحران = چالش
بخیل = چشم تنگ
بد جنس = بد نهاد
بدعت = نوآوری
بدن = تن
بدو = آغاز
بدون شک = بی گمان
بدون فوت وقت = بی درنگ
بدیل = همتا
بدین طریق = بدین روش
بذر پاشیدن = تخم پاشیدن
بذله گو = شوخ
بر اساس = بر پایه
بر عهده = بر دوش
بر مبنای = بر پایه
براق = درخشان
برای مثال = برای نمونه
برخی مواقع = گاهی
برعکس = وارونه
برقرار = پایدار، استوار، برپا
برودت = سرما
برودتی = سرمایشی
برکه = آبگیر
بزاق = آب دهن
بسط دادن = باز کردن
بسط = گسترش
بسمه تعالی = به نام خدا
بسهولت = به آسانی
بشارت دادن = مژده دادن
بشاش = خندان
بشر = آدمی
بصیرت = بینش
بعد = پس
بعدها = در آینده
بعضا = گاهی
بعضی اوقات = هر از چند گاهی
بعضی = برخی
بعضی مواقع = گاهی
بعضی وقتها = گاهی
بعید = دور
بلاتکلیف = بیبرنامه
بلاتکلیفی = بیبرنامگی
بلاغت = شیوایی
بلافاصله = بیدرنگ
بنیان = بنیاد
بنیانگذار = بنیادگذار
به اتفاق = همراه
به احتمال زیاد = به گمان بسیار
به این ترتیب = بدین سان
به تدریج = کم کم
به تفصیل = به گستردگی
به حق = به سزا
به خصوص = به ویژه
به زعم = به باور
به سرعت = باشتاب
به طور قطع = بیگمان
به ظن من = به گمان من
به عبارتی = به گفتهای
به علاوه = افزون بر آن
به غیر از اینکه = جدا از این که
به قول = به گفته
به لحاظ = از دید
به مثابه = به مانند
به منظور = برای
به موازات = هم راستا
به نحو = به گونه
به نحوی = به گونهای
به هر حال = به هر روی
به هر صورت = به هر روی
به همین خاطر = از این رو
به همین دلیل = از این روی
به هیچ عنوان = به هیچ روی
به واقع = به راستی
به وجود آوردن = پدید آوردن
به وجود آورنده = پدیدآورنده
به وسیله = بدست
به وضوح = به روشنی
به وفور = فراوان
به وقوع پیوست = رخداد
به کرات = بارها
بهت = گیجی
بوران = برف باد
بولتن = گزارشنامه
بوکس = مشت زنی
بکر = دست نخورده
بی احتیاط = بی پروا
بی احساس = سنگدل
بی اصل = بی ریشه
بی اصل و نسب = بی ریشه
بی اعتبار = بی ارزش
بی اعتقاد = نا باور
بی اعتقادی = نا باوری
بی اعتنا = روی گردان
بی اعتنایی = روی گردانی
بی انتها = بی پایان
بی انضباطی = نا به سامانی
بی بدیل = بی همتا
بی بضاعت = تهی دست
بی تامل = بی درنگ
بی تدبیر = نا بخرد
بی تدبیری = نا بخردی
بی ترتیب = درهم
بی تردید = بی گمان
بی تردید = بی گمان
بی توجه = بی پروا
بی جرات = بزدل
بی جواب = بی پاسخ
بی حد و حصر = بی اندازه
بی حساب = بی شمار
بی حواس = پریشان
بی حوصلگی = بی تابی
بی حوصله = بی تاب
بی خبر = سرزده، نا آگاه
بی خبر = نا آگاه
بی خبری = نا آگاهی
بی رحم = سنگدل
بی رقیب = بی مانند
بی روح = بی جان
بی سلیقگی = بد پسندی
بی سلیقه = بد پسند
بی شباهت = نا همانند
بی شعور = نادان
بی شک = بی گمان
بی صبر = نا شکیبا
بی صبری = نا شکیبایی
بی عدالتی = بی دادگری
بی فایده = بیهوده
بی قرار = بیتاب
بی قراری = بیتابی
بی لیاقتی = ناشایستگی
بی نظمی = نا به سامانی
بی نظیر = بیهمتا، بیمانند
بی کفایتی = ناشایستگی
بیان کردن = بازگو کردن
بیش از حد = بیش از اندازه
بیعانه = پیش پرداخت
بین المللی = جهانی، فرامرزی
بین النهرین = میان رودان
بین = میان
بینهایت = بیکران
بیوگرافی = زندگینامه، سرگذشت
پ
پاراگراف = بند
پارتیشن = دیوارک
پارکینگ = خودروگاه
پاساژ (فرانسوی) = تیمچه
پاسپورت = گذرنامه
پانسمان = زخم بندی
پاورقی = زیر نویس
پر تعداد = پر شمار
پر تحمل = پر تاب
پر تعداد = پر شمار
پر ثمر = پر بار
پرنس = شاهزاده
پرنسس = شاهدخت
پروژکتور = نورافکن
پروسه = فرآیند
پستچی = نامه رسان
پلیس = شهربانی
پمپ = مکنده
پیش شرط = پیش نیاز
ت
تا به حال = تا کنون
تا حالا = تا کنون
تا حدودی = تا اندازهای
تا حدی = تا اندازهای
تابعیت ایران = شهروندی ایران
تاثرآور = دلخراش
تاثیر = کارایی
تاثیرگذار = کارساز
تاجر = بازرگان
تاخیر = دیرکرد
تارک دنیا = جهانرها
تاسف بار = اندوهبار
تاسف = افسوس
تاسیس = راهاندازی
تاسیس کردن = پایه گزاری کردن
تالم = اندوه
تامل = درنگ
تاکید = پا فشاری
تاکید کرد = پا فشاری کرد
تألیف شده = نوشته شده
تبادل نظر = گفتگو، گفتمان
تبحر = چیرگی
تبریزی الاصل = تبریزی تبار
تبریک = شادباش، شاباش
تبسم = لبخند
تبعات = پیامدها
تبعه ایران = شهروند ایران
تبعیت = پیروی
تبعیت کردن = پیروی کردن
تجار = بازرگانان
تجارت ـ تجاری = بازرگانی
تجانس = همگنی
تجاوز = دست درازی
تجدید نظر = بازنگری
تجربه کردن = آزمودن
تجزیه طلب = جدایی خواه
تجزیه و تحلیل = موشکافی
تجمع = گردهمایی
تجمع کنندگان = گردآمدگان
تجهیزات = ساز و برگ
تحت اللفظی = واژه به واژه
تحت فشار = زیر فشار
تحت لوای = زیر درفش
تحتانی = زیرین
تحرک = جنبش
تحریک کننده = برانگیزاننده
تحسین برانگیز = آفرینانگیز
تحصن = بست
تحصن کردن = بست نشستن
تحصنگاه = بستگاه
تحقیر = خوارداشت
تحقیق = پژوهش
تحقیقاتی = پژوهشی
تحمل = بردباری
تحمل نمی کند = بر نمی تابد
تحمل کرد = تاب آورد
تحول = دگرگونی
تحولات = دگرگونیها
تخریب = ویرانی
تخصص = سررشته، کاردان
تخطی = لغزش
تخلیه = تهی سازی
تخمین = برآورد
تخیل = پنداشت، پندار
تداوم = ادامه
تدبیر = راهکار
تدریجا = کمکم
تدوین = گردآوری
تذکر = یادآوری، گوشزد
تراس = ایوان
ترافیک = شدامد
تربیت = پرورش
تربیت کردن = پرورش دادن
ترجمه = برگردان
تردد = آمد و شد
تردید = دودلی، گمان
ترشح = تراوش
ترغیب کند = وادارد
ترقی = پیشرفت
ترمینال = پایانه
ترویج = گسترش
تسامح = رواداری
تساوی = برابری
تسبیح = دستگرد
تست = آزمایش
تسطیح = هموارسازی
تسلسل = زنجیرواری
تسلط = چیرگی
تسلیحاتی = جنگ افزاری
تسکین = آرامش
تشریح = کالبد شناسی
تشریفات = آیینها
تشویق = دلگرمی
تشکر = سپاسگزاری
تصادف = برخورد
تصادم = برخورد
تصحیح کردن = درست کردن
تصدیق = گواهینامه
تصفیه = پالایش
تصور = انگاشت، انگار
تصور = گمان، پنداشتن
تضاهرات = راهپیمایی
تظاهر = خود نمایی
تعادل = ترازمندی
تعجب = شگفتی
تعجب آور = شگفتی آور
تعجیل = شتاب کردن
تعداد = شمار
تعداد محدودی = شمار اندکی
تعدادی = شماری، چندی
تعرض = درازدستی
تعقیب = پیگیری، دنبال
تعلق خاطر = وابستگی
تعلیم = آموزش
تعهدنامه = پیمان نامه
تعویض = جایگزینی، جای
تغییر کرد = دگرگون شد
تغییرات = دگرگونیها
تفتیش = بازجویی
تفحص = پیکاوی
تفرجگاه = گردشگاه
تفریق = کاهش
تفنگچی = تفنگدار
تفویض = سپردن
تفکیک = جدا سازی
تقاضا = درخواست
تقاطع = برشگاه
تقبل کردن = پذیرا شدن
تقدم = پیشینگی
تقدیر یا قسمت = سرنوشت
تقدیم کردن = پیش کش کردن
تقرب = نزدیکی
تقریبا = نزدیک، کم و بیش
تقسیم = بخش
تقلب = دغلی
تقلید = دنباله روی
تقلیل = کاهش
تقلیل دادن = کاستن
تقوی = پرهیز گاری، پرهیز
تقویم = سالنامه
تلف کردن = هدر دادن
تلفیقی = آمیزه ای
تلویحا = سربسته
تمام امور = همه کارها
تمام شده = پایان یافته
تمامی = همگی
تمامیت = یکپارچگی
تمایل = گرایش
تمایلات = گرایشها
تمثال = پیکر، تندیس
تمدن = شهری گری
تمرد = سرکشی
تمساح = سوسمار
تملق = چاپلوسی
تمنا = خواهش
تمنا می کنم = خواهش می کنم
تمول = توانگری
تنفر = کینه
تهدید = ترسانیدن
تهمت = انگ
تواتر = بسامد
تواضع = فروتنی
توالت = دستشویی، آبخانه،
توأم = همراه
توبیخ = نکوهش، سرزنش
توجه = پروا
توحید = یکتا پرستی
توریست = گردشگر
توریسم = گردشگری
توزیع = پخش
توسط = بدست
توسعه = گسترش
توصیه = پیشنهاد، رهنمود
توضیح المسائل = روشنگر نامه
توضیح = روشنگری
توطئه = نیرنگ
توقع = چشم داشت
توقیف = بازداشت
تولد = زایش، فرآوری
تونل = دالان، دالانه
توکل = به امید
تکذیب = دروغ
تکریم = بزرگ داشت
تکنیک = شگرد
ث
ثالثا = سوم
ثانیا = دوم
ثبت نام = نام نویسی
ثروت = دارایی
ثقیل = سنگین
ثلاثه = سه گانه
ج
جاده مواصلاتی = راه دسترسی
جاذبه = کشش
جاعل = برساز
جاعلین = برسازها
جالب = نغز، دلنشین، دلچسب
جالب توجه = نگریستنی
جامع = فراگیر
جانبی = پهلویی
جاهل = نادان
جایزه = پاداش
جبار = ستمکار، ستمگر
جثه= تنه
جدار = پوسته
جدال = کشمکش
جدیدا = به تازگی
جدید الانتشار = تازه چاپ
جدید التاسیس = نوساز، تازه ساز
جدید ترین = تازه ترین
جذاب = گیرا
جذابیت = گیرایی، گیرایش
جذب = پذیرش
جراید = روزنامه ها
جرأت = یارا
جرثقیل = گرانکش
جرح = زخم
جرم = بزه
جریمه = تاوان
جزء به جزء = مو به مو
جزایی = کیفری
جزیره = آبخوست
جزیی از آن = پاره ای از آن
جسد = پیکر
جسور = بی باک، دلیر
جعل = برساخت
جعلی = برساخته، ساختگی
جعلی = دروغین
جغرافیا = گیتاشناسی
جلاد = دژخیم
جلال و جبروت = فر و شکوه
جلسات = نشستها
جلسه = نشست
جلسه کارمندان = نشست کارمندان
جلوس کردن = نشستن
جمع آوری = گردآوری
جمعاً = رویهمرفته
جمعه = آدینه
جمعی = گروهی
جنس = کالا
جنوب = نیمروز
جهل = نادانی
جهنم = دوزخ
جواب = پاسخ
جوار = همسایگی
جواز = پروانه
جک = خرک
چ
چارت = نمودار
چطور = چگونه
ح
حائز = دارای
حادثه = پیشامد
حاذق = زبردست
حاصل از = برآمده از
حاضر = آماده
حال = اکنون
حامله = آبستن، باردار
حامی = پشتیبان
حامیان = پیروان
حاوی = در بر گیرنده
حبس = زندان
حتماً = بی گمان
حد = مرز، کران
حداقل = کمینه، دست کم
حداکثر = بیشینه
حدس = گمان
حدود = نزدیک
حدی = مرزی
حرارت = گرما
حرارتی = گرمایشی
حراست = نگهبانی
حرام = ناروا
حرف = بندواژه
حرف بی ربط = سخن نادرست
حرف زدن = سخن گفتن
حرفه ای = چیره دست
حرفه = پیشه
حرم سرا = پرده سرا
حرکت = جنبش
حرکت کن = بجنب
حریف = هم آورد
حزن انگیز = اندوهبار
حزن = اندوه
حساب شده = سنجیده
حسابگر = دوراندیش
حساس = دلنازک
حسب الامر = به دستور
حسنه = نیک، نیکو
حسود = چشم تنگ
حصار = دیوار، بارو
حفاظت = نگهداری
حفره = سوراخ
حفظ کردن نوشته = از بر کردن
حق التحقیق = پژوهانه
حق التدریس = آموزانه
حق الزحمه = دستمزد
حق السکوت = خموشانه
حقارت = خواری
حقوق بگیر = مزد بگیر
حقوق = دستمزد، کارانه
حقیر = کوچک
حقیر شد = کوچک شد
حقیقت = راستی، درستی
حلق = گلو
حلقوم = خرخره، خشک نای
حلقوی = گرد
حماسی = پهلوانی
حماقت = سبک مغزی
حمال = باربر، بارکش
حمام = گرمابه
حمایت = پشتیبانی
حمل و نقل = ترابری
حمله = تاختن، تازش
حنجره = خشکنای
حوالی = گرداگرد، نزدیکیها
حوزه = دامنه، پهنه، گستره،
حول و حوش = دور و بر
حکایت = سرگذشت یا داستان
حکم = دستور
حکمیت = داوری
حیات = زندگی
حیثیت = آبرو
حیرت انگیز = شگفت انگیز
حیرت آور = شگفت انگیز
حیرت زده = شگفت زده
حیطه = گستره
حیف که = افسوس که
حیله گر = فریبکار
حیله، مکر = نیرنگ، شیله
حیوان = جانور، جاندار
خ
خاتمه، انتها یا منتهی = پایان، ته
خادم = پیشکار
خارج = بیرون
خارجی = بیگانه
خارق العاده = شگفت انگیز
خازن = انباره
خاص = ویژه
خاص = ویژه
خاصیت = ویژگی
خاطر نشان = یاد آوری
خاطر خواه = دلباخته
خاطره = یاد بود
خالص = ناب، سره
خالصانه = بی آلایش
خالق = آفریننده
خانم = بانو
خباثت = پلیدی، ناپاکی
خبر = گزارش، تازه
خبرنگار = گزارشگر
خبره = کارشناس
خبیث = پلید، ناپاک
خجالت آور = شرم آور
خجالت = شرمساری
خجالت می کشم = شرم دارم
خجول = شرمسار
خدا رحمتش کند = خدا بیامرزدش
خداحافظ = خدانگهدار یا بدرود
خدای واحد = خدای یکتا
خدشه = خراش
خراب = ویران
خرابه = ویرانه
خرابی = ویرانی
خراج = باژ (همان باج است)
خرج = هزینه
خروج = برونرفت
خزانه = گنجینه
خسارت = زیان
خسوف = ماه گرفتگی
خسیس = کنس
خصوصا = به ویژه
خصوصیت = ویژگی
خصومت = دشمنی
خضوع = فروتنی، افتادگی
خط آهن = راه آهن
خط مشی = راه و روش
خطاط = خوشنویس
خطاطی = خوشنویسی
خطی = دست نویس
خطیب = سخنران
خلاص = رها
خلاصه = چکیده
خلاصی = رهایی
خلافکار = تبهکار
خلف وعده = پیمان شکنی
خلقت = آفرینش
خلقت = آفرینش
خلوص = نابی، سرگی
خلیج = شاخ آب
خلیج فارس = شاخآب پارس
خلیفه = جانشین
خمس = پنج یک
خنجر = دشنه
خواص = ویژگان
خودرو کروکی = خودرو روباز
خود مختار = خود گردان
خوشحال = دلشاد
خوف برداشتن = ترسیدن
خوف = ترس
خوفناک = ترسناک
خیاط = جامه دوز
خیال = گمان
خیال کردم = گمان کردم، پنداشتم
خیرمقدم = خوش آمد
د
دائرة المعارف = دانشنامه
دائم الخمر = میخواره
دائم = همیشه، همش
دائمی = همیشگی
داخل = تو یا درون
داخلی= درونی
دب اصغر = خرس کوچک
دب اکبر = خرس بزرگ
در ارتباط با = درباره
در اسرع وقت = هرچه زودتر
در انظار عمومی = پیش دیده همگان
در این ارتباط = در این باره
در این خصوص = در این باره
در این مورد = در این راستا، در این باره
در آخر = در پایان
در باب = درباره
در حال توسعه = رو به پیشرفت
در حال حاضر = هم اکنون
در حال رشد = رو به پیشرفت
در حقیقت = به راستی
در خصوص = درباره
در رابطه با = درباره
در رأس = در بالای
در صورتی که = چنانچه
در ضمن = همچنین، وانگهی
در عوض = در برابر
در عین حال = در همان سان
در غیر اینصورت = وگرنه
در قدیم = پیشترها
در مجموع = رویهمرفته
در محذور = در تنگنا
در مقابل = در برابر
در نتیجه = برآیند اینکه
در نظر گرفتن = به دیده داشتن
در نهایت = در پایان
در هر حال = به هر روی
در واقع = به راستی
در کل = رویهمرفته
درس اول = آموزه نخست
درس = آموزه
درمورد = درباره
درک کردن = پی بردن
دست آخر = در پایان
دستجرد = دستگرد
دسته جمعی = گروهی
دستور جلسه = دستور نشست
دستور قتل = دستور کشتن
دستور العمل= دستور کار
دعا = نیایش
دعا می کنم = نیایش می کنم
دعوت کردن = فراخواندن
دعوتنامه = فراخوانه
دعوی کرد = کتک کاری کرد
دفاع = پدافند
دفتر خاطرات = دفتر یادبود
دفن کردن = خاکسپاری
دقیق = ریزبین
دلایل = انگیزهها
دلیل = انگیزه
دموکراتیک = مردم سالارانه
دموکراسی = مردمسالاری
دمکرات = مردمسالار
دنیا = گیتی، جهان
دور باطل = دور تباه
دکوراسیون منزل = خانه آرایی
دیاگرام = نمودار
دیه = خونبها
دیکتاتور = خودکامه
ذ
ذاتی = خدادادی
ذخیره = اندوخته
ذره = خرده
ذلت = خواری
ذکر کردن = یاد کردن
ذکور = مردها
ذیل = زیر، پایین
ر
رئوس مطالب = سرنوشتارها
رئیس خانواده = سرپرست خانواده
رئیس یا مسئول = سرپرست
راجع به = درباره
راحت = آسان
رادیوتراپی = پرتودرمانی
راس ساعت = سر ساعت
راسخ = استوار
راضی = خوشنود
راندمان = بهره وری
راه حل = راهکار
راوی = گوینده
ردیف = رده
رزق = روزی
فونت حروف = دبیره
رسوب = ته نشست، ته نشین،
رسوخ کردن = رخنه کردن
رسول = فرستاده
رشد کردن = بالیدن
رضایت = خوشنودی
رطوبت = نم
رعب = ترس
رعد = آذرخش
رعد و برق = آذرخش
رعشه = لرزه
رعیت = دهوند
رفاقت = دوستی
رفراندم = همه پرسی
رفقا = دوستان
رفیق = دوست
رفیقان =