پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 326
نویسنده : غریبه آشنا

 ه" ﷽ "


علیانوشت 
بیاد زنده یاد شادروان رضاذکایی شاعرعاشورایی دانشجوی دکترای جرم شناسی
 
گاه نمیدانی ازدست داده ای یاازدست رفته ای 
قلم شال سیاهی برگردن کلمات خودپیچیده تابرسینه صاف کاغذبزندبانوحه هایی ازفراق دردشت شعورهایی که شعرغم انگیزشریان فرات رابرای مشک بی آبی که قادرنبودلبهای خشک سقایش رااندکی ترکندترسیم کردندباچشمه ای ازخون دل ...
بیادکسی که کسان بیکسی های بیکسان بوددربیکسی بی کسان وباباران چشم خاموش میکردشعله هایی رادرخیمه زاران تنهایی تاشایدتسلی باشدبرای عبورکاروانی غم گرفته ...
هنوزصدای پای کلماتی که قامتشان خم شده ازسنگینی واژه های عاشورایی درگوش زمان نجوامیکندمیان سینه ای خاموش ازدیدگان زمینی هایی کوردل...
بایدباچشم دل بازکنی مسیرافلاکیانی که حلقه ماتم زده اندومویه کنان گرداگردمرثیه های نینوایی برسینه میکوبندبانوایی جانسوزکه یادگادریست ازشاعری دلسوخته بنام رضاذکایی  
همان پنجه طلایی که رضای پروردگارش را بررضای انفاس وسوسه گرترجیع داد..
دانشجوی دکترای جرم شناسی که جرم پلیدیان ستمگررادرفرازین کرانه های دجله وفرات بخوبی نقش زمان نمود...
تابگویدجرم حسین مردانه زیستن بود..
وزینب چون دخترحیدرکراربودجرمی بس گران است درنظرملحدان بی خدا...
هنوزنوای ناله های دختری سه ساله درخرابه شام جان کلماتش رابه لب رسانده ودربغضی سنگین لحظات رابه تعظیم وادارمیکند...
واژه نشانی است کوچک ردی بر کاغذ که توان به دوش کشیدن معنای غم بار خداحافظی را نداردحقیقتی سنگین که گاه و بیگاه تاب از دل تنگ ما می‌برد
کاش این منظور به هر دلیل نه برای از دست دادن عزیزترین شاعراهل بیت بر کاغذ می‌آمداویی که بی‌شک گلچینی از خوبی‌ها و صفات پسندیده بودرضا نوری گهرهم دروادی اخلاق ورفتار وهم در دنیای کار وفعالیت الگویی برای دوستان و آشنایان بودهنوز صدای آهسته و گرم او نه در اذهان بلکه درکالبد زمان به گوش میرسداوحقیقتی است تابناک که همواره بر افق انسانیت خواهد درخشید. نوری گهر که سال‌ها با نگارش اشعارحسینی نقش موثر درشناخت مظلومیت سالارشهیدان بر جایی گذاشت با روحیه خستگی ناپذیر و رویی گشوده به حق در عرصه ی فرهنگ عاشورایی بود.
او دوستی از جنس صفا و صمیمیت واز تبار مردان نیک این روزگار بودازنیای سیاوش های عاشق طریق حسینی که آرش وارازمرزاعتقادیش دفاع میکرد...
اومازیاری بوددرعصرمعاصرتاحلقه وصلی باشدبرای تمدن ومذهب...
تا ابد جای تو در دیده ماست
سال‌ها گر گذرد یاد تو در سینه ماست
رضاجان آرام بخواب که شب به سوگ تو بیدار نشسته ...

علی_سرابی_یاقوند 
فعال سیاسی فرهنگی شاعرحماسی سرا بالاگریوه لرستان 

:: موضوعات مرتبط: ادبیات , دلنوشته های غمگین , ,
:: برچسب‌ها: یادیاران , پیرغلامان حسینی , شاعران عاشورایی , لرستان , لک , ,



بازدید : 1127
نویسنده : غریبه آشنا


 دلنوشته غمگین بابغض دل برای توبرادرعزیز لک زاده
جناب آقای محمودنظری فعال فرهیخته فرهنگی  
بهترین درودهای اهورایی راتقدیم رخسارپرنورتان کرده درسبدی ازگلهای سرخ محمدی (ص)
اگرکمی باچشم دل برکلمه های بارانی ام نگاهی نماییدخواهی دیدخون دل برادرخودراکه سنگ فرش این کاغذسفیدمجازی گشته..
ازآنروزی که امرنمودی تادیدگاهم رابیان نمایم تاامروزهمانندپرستویی مهاجرسربرکوهسار
تنهایی خویش نهاده که چگونه بنویسم تامباداناخواسته خاطری برنجدکه مرگ رابراین رنجش ترجیع میدهم.
پیشاپیش امیدوارمبرمن ببخشایی این جسارت را...
 
 
برادرعزیزلک زاده ی من:
حال برای تومینویسم چونکه توراازخویش جدانمیدانم بغض دل بااشک قلم آمیخته
شدتابنویسدازدردی گران وغم نهفته درجان خامه مرکب دان خاک گرفته درپنجره تنهایی قلبی
مملوازفراق وسرشارازجفای روزگار ناسازگاردرگذرستان عمرتن های فرسوده پشت پرده اندوه ماتم...
ازروزیکه پدرم درتخت جمشیدودرپاسارگاد تمام هستی پدران عیلامی اش ودیعه گذاشت
برای آن بودتاسرودباهم بودن رادردالان باریک وتنگ نفس گیرتاریک تاریخ هجاکنیم ،
حال چگونه بایدباورکردگلونی مادرم راکه 
تنهادارایی من ازباتوبودن بودرا بدون کفن درگورستان غریب ونامحرم نامردمی هادفن کنم.
خوب میدانی برادرم اززمانیکه اهرام ثلاته درمصرپایه گذاری شدتاروزیکه کنارعلقمه
دوتادست بیکسی نقش وفاداری رابرزمین ترسیم کرده برای آن
بودهمانندیک ریسمان باعث ایستایی من وتوباشد.
 
 
من باتوهمزادم باتوهمراهم وجودمن باتوگره 
خورده باتوخیالی لبریزازشادی داشتم من به شوق باهم بودن هرپگاه درختان
صداقت راآبیاری میکردم تامبادا برگهای سبزهمیاری زردوغنچه های مهربانی خشک گردد.
حال چگونه دست تاریخ رابگیرم وقتی تمام بودنم دردست توست...
حال چگونه باورکنم که مرابودنی بودسحرگاهی باطلوع آفتاب مهرورزی.
من باتویک ریشه ام دراندیشه میترائیسم ،دربازوی غیرت،درخون سیاوش،درکمان آرش،
دراندوه کاوه،درزلالی سیمره،درلوای کاوه،درضحاک کشی زمانه،درعدالت کریمخانی،
درسوارکاری سهراب ،درنقش آفرینی رستم،درپاکی یوتاب،دربندبندچهل سرو.
درغم هاوشادی های دشت سوزیانا،درتشنگی کزرمی،درزادروزهای شادی آفرین نوروز،
درجشن های باستانی،دردفاع ازشرافت کیانی وهم سلول تودرزندان اریتریکای غریب.
حال چگونه بایدبنویسم درحالیکه هویتم دردست های توچکه میکندچگونه پشت سربگذارم تمام ناتمام خودرا..
 
 
برادرارزشمندوفرهیخته لک زداده من:
خوب میدانم هیچگاه مرهم دردتونبوده ام!
میدانم برادرخوبی نبوده ام وهمانندیوسف تورادرچاه ظلمت خیزدوران تنهاگذاشتم
و هرگزکاروان نشدم برایت،اگرچه هیچگاه ضربه های ناعدالتی دولتمردان رابرگرده های
زخمی تواحساس نکردم،اگرچه هیچوقت طعم حسرتی که درجان تورخنه کرده رانچشیدم
،اگرچه درآسمان نابرابری های روزگارجباردرکنارتونبوده ام 
پچونکه منم همانندتوغرق درجوروجبراین خفقان زاده های نابرابری هستم.
 
منم دستهایم به زنجیرناعدالتی بسته است وبرپاهایم پابندفولادینی ازصبرزده اند.
توای برادروهمزادمن نمیدانم گازخردل تاکجااجازه ماندن به من میدهد
وبعدازمن تابوتم رفع کیش شاه کدامین دسته وجناح میگردد...
س تاهنوزفرصت ماندن دارم خلاصه میکنم برایت بااین جمله :
برگردبرادرم اگرچه میدانم برتوجفاهاشده اماروانیست تاوان آنراباجدایی ازمن بگیری..
برگردبرادرم که دلم سخت تنهاست بدون تو...
تاریخی که توراازمن بگیردتاریخ نیست بلکه میخی بوده دردیدگان من...
برگردبرادرلک زاده من که قوم لربابودن توزیباست...برگردبرادرم ..
.که پازل قوم لر بالک ثلاثی میرنوروز بختیاری وکلهروممسنی تکمیل میگردد...

 لک تنهانیست 
 لرستان راتکه تکه نکنید 
 برنامه های لکی حق مردم لک زبان است

ارادتمندشما
 علی سرابي یاقوند 
شاعرحماسی سرای قوم لر نویسنده وتحلیل گرسیاسی ورسانه
 

:: موضوعات مرتبط: ادبیات , دلنوشته های شکسته , دلنوشته های غمگین , ,
:: برچسب‌ها: قوم لر , کهگیلویه وبویراحمد , ممسنی , اشعار , ایین ها , چهارمحال بختیاری , آتش به اختیار , لکستان , قوم لک ,



لرستان کجاست +لرکیست+شعر+مرگ زاگرس2
نوشته شده در چهار شنبه 7 تير 1396
بازدید : 750
نویسنده : غریبه آشنا

 علیانوشت

درپی هتاکی به قوم لر وسرقت تاریخ این قوم وهمچنین دراعتراض
به بی مهری های فراوان دولت به مردم دیارلرنشین وخصوصاانتقال
آب کوهرنگ که فاجعه ایست عظیم باخطرات زیست محیطی ازجمله مرگ انسانی ...
قسمت_دوم

   مرگ_زاگرس۲

کجارفت غیرت وجلال زاگرس 
کجارفت شادی های آل زاگرس
کجارفت حشمت ومردانگی ها
که دیگرنیست میان فال زاگرس

لرستان_کجاست؟ لرکیست؟
لورستان سرزمین آشنایی ست
لورستان گلستان آریایی ست
لورستان یعنی وسعت اصالت
لورستان یعنی لک باعدالت 
لورستان یعنی که دریای نیلی

:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: برچسب‌ها: قوم لر , کهگیلویه وبویراحمد , ممسنی , اشعار , ایین ها , چهارمحال بختیاری , آتش به اختیار ,